روزنه | ||
وقتی که یک شقایق از خار شکوه میکرد از باغبان گلایه با یار شکوه میکرد وقتی که دشت و صحرا بی روح و بی صفا بود از ناملایمی ها صد بار شکوه میکرد وقتی که یک کشاورز بی نان و بی غذا بود از درد دلهای او غمخوار شکوه می کرد وقتی که نور دلها کم سو و در قفس بود از شدت ضعیفی چون نار شکوه می کرد وقتی که ظلم بی حد چون عدل جلوه می کرد مظلوم غریب و خاموش سردار شکوه میکرد فریاد یا لثارات از یک وطن بلند شد از ظلم و جور و خون و خونخوار شکوه میکرد آمد امام امت نور از قفس رها کرد رفت از وطن شقاوت بد کار شکوه میکرد روحت شاد اماما
شعر از خودم [ پنج شنبه 92/8/9 ] [ 12:0 صبح ] [ روزنه ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |